چند دلیل برای این امر میتوان ذکر کرد. اولین دلیل، انگیزه است. هر قدر هم کتاب راهنمای آموزشِ زبانتان عالی باشد، شما با مکالمه و تعامل با شخصی واقعی که روبهرویتان ایستاده است، خیلی بیشتر از هر کتاب یا برنامهی صوتی دیگری روی رایانهتان، میتوانید دانش و انگیزه کسب کنید.
دلیل دوم این است که زبان حفظکردنی نیست، بلکه نیاز به پردازش دارد. تجربه نشان داده است که دو یا سهبار، به کارگیری لغات در مکالمه، خیلی بیشتر از زُل زدن به کتاب لغت یا فلشکارت و حفظ کردن صدبارهی آنها میارزد.
علت باید این باشد که مغز ما برای خاطراتی که شامل تجربههای واقعیِ انسانی و اجتماعی هستند و عواطفمان نیز با آنها پیوندی دارند، اولویت بیشتری قائل میشود. به عنوان مثال، اگر در دیکشنری به دنبال معنی فعل to complain بگردیم و آن را حین مکالمه با دوست جدیدی در جملهای به کار ببریم، به احتمال قوی، همیشه آن لغت را به دلیلِ یادآوریِ دوست جدید خود و مکالمهای که با وی داشتیم، بهتر بهخاطر میآوریم. در حالی که اگر مغز خود را با مطالعهی بیست بارهی هر لغتِ فلشکارتها خسته کنیم، شاید بالاخره آن را حفظ کنیم، ولی از آنجایی که آن را عملا در جمله یا مکالمهای به کار نبردهایم، احتمالا بعد از مدتی فراموشش میکنیم.
۲. شدت و فشردگی مطالعه، از طولِ زمان مطالعه ارزشمندتر است
منظور این است که مطالعهی زبان به صورت چهارساعت در روز برای دوهفته، خیلی بیشتر از مطالعهی روزی یک ساعت برای دو ماه فایده دارد. به همین دلیل است که بسیاری از افراد وقتی به آموزشگاههای زبان میروند، بسیاری از مطالب آموزشی را بعد از مدتی فراموش میکنند، چون آنها تنها ۳ تا ۴ ساعت در هفته را به یادگیری زبان اختصاص میدهند و اغلب کلاسها با فاصلههای چند روزه برگزار میشوند.
یادگیری زبان مستلزم تکرار، رجوع پیاپی به مطالب آموزشی، تعهد و پشتکار مداوم است. بهجای اینکه دورهای چندینماهه یا حتی چندساله را برای آموزش نصفونیمه و مطالعهی غیرمفید در نظر بگیرید، بهتراست که زمان مشخصی را در زندگیتان (حتی اگر تنها یک یا دوبار در هفته باشد) تعیین کنید و به زبان اختصاص دهید و در آن زمان نیز ۱۰۰ درصدِ تمرکز و تلاش خود را وقف هدفتان کنید.
۳. کلاسهای زبان نسبت به صَرف وقت و هزینهشان ناکارآمد هستند
با احتساب همهی موارد، شما نسبت به وقت و تلاشی که در کلاسهای گروهی هزینه میکنید، چندان سودی به دست نمیآورید. این کار دو اشکال دارد. اولاً اینکه آموزش زبان در آموزشگاه با سرعت یادگیریِ کندترین دانشجوی کلاستان پیشرفت میکند. دوماً اینکه یادگیری زبان، فرآیندی نسبتا شخصی است، بهطوری که همهی افراد ذاتا بعضی لغات و مباحث آموزشی را راحتتر از دیگران یاد میگیرند، به همین خاطر، قرار نیست که نیازهای شخصی هر کدام از زبانآموزان در کلاس و در زمانِ مناسب، رسیدگی شود.
به عنوان مثال، وقتی در کلاس زبان روسی شرکت کردم متوجه شدم در یادگیری زبان روسی صَرف افعال برای آنهایی که به زبان اسپانیایی آشنایی دارند، راحتتر است، ولی یک انگلیسیزبان دیرتر میتواند با این جنبهی زبان روسی آشنا شود. من که با زبان اسپانیایی آشنایی داشتم مجبور بودم صبر کنم که همکلاسی انگلیسی زبانم هم آنها را یاد بگیرد. همچنین یادگیریِ حالتهای اسم در زبان روسی که از سختترین جنبههای آن است، برای یک آلمانیزبان راحتتر است، زیرا معادل این نوع دستور زبان را در زبان خود به نحوی دیگر دارد. به این ترتیب، از آنجا که سرعت یادگیریِ دانشجویان با هم تفاوت دارد، هرچه کلاس بزرگتر باشد، بهرهوریِ یادگیری نیز کاهش مییابد.
۴. با ۱۰۰ لغت پرکاربرد شروع کنید
همهی لغات مثل هم نیستند. سرمایهگذاری روی بعضی لغات بازده بیشتری دارد. به عنوان نمونه، افرادی که با نرمافزار Rosetta Stone کار میکنند (که اصلا توصیه نمیشود!) بعد از ماهها متوجه میشوند که حتی از عهدهی سادهترین مکالمات زبان نیز برنمیآیند، چون اغلب لغاتی که یاد میگیرند شامل ظروف و وسایل آشپزخانه، روابط فامیلی، پوشاک و اتاقهای خانه است. اگر کسی از چنین افرادی بپرسد که کجای شهر زندگی میکنند، اصلا نمیدانند در جواب چه باید بگویند.
با ۱۰۰ لغت پرکاربرد شروع کنید و سپس با آنها جملاتی را بسازید و مرتبا این کار را تکرار کنید. بهاندازهی نیازتان دستور زبان را نیز یاد بگیرید تا قادر به انجام این کار باشید. آنقدر باید این کار را انجام دهید تا با همهی ۱۰۰ لغت، راحت بتوانید جمله بسازید.